English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3346 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Let me back up and explain how ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please let me take a share in the expenses. U اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
Could you clarify that for me? U می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟
Might I ask a question? U اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
Please let me give you a lift (ride). U اجازه بدهید سوارتان کنم
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
Allow me to chew it over in my mind . U اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
rem U REاعلان شروع یک توضیح فرمان
i cannot think of it U فکرش را نمیتوانم بکنم تصورش راهم نمیتوانم بکنم
finder U واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
this story is improbable U این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
How much is that? U چقدر بدهم؟
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
what shall i do? U چه بکنم
i cannot say him nay U نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او
i cannot positively promise U نمیتوانم قول قطعی بدهم
what do you wish me to do? U چه میخواهید من بکنم
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money). U من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
Where can I get my car washed? کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟
What else can I do? U دیگر چه می توانم بکنم ؟
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
That won't work with me! U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
I want to leave the car in the railway station U من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
I don't want to say anything about that. U من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
I cannot square it with my conscience to ... U من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
It would not be proper for me to give you that information. U درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
I'm glad I could help. U خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
Can I pin you down to that? U شما را به این متعهد بکنم؟
I'm really not responsible for it. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
rub it in U به خوردش بدهید
send a letter U کاغذ بدهید
oyez U گوش بدهید
I had no opportunity to discuss the matter . U فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
How . In what way. By what means. U چطور؟
to what extent <adv.> U چطور
how far <adv.> U چطور
in what way <adv.> U چطور
i please to do it U خوش دارم که این کار را بکنم
My hands are tied. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
listen to me U بمن گوش بدهید
had it trans ted U بدهید ترجمه کنند
hsd it out U بدهید دندان را بکنند
go head U ادامه بدهید بفرماید
give your v to U برای اورای بدهید
PLease let me know(notiffy me). U لطفا" به من خبر بدهید
give it a twist U انرا پیچ بدهید
pay a way the sheet U کاغذ را بدهید بیاید
muster up your courage U جرات بخود بدهید
Go ahead! U انجام بدهید دیگه!
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
start off U شروع کردن شروع شدن
how U چطور به چه سبب
What makes you ask that ? Why do you ask ? U چطور مگه؟
What makes you ask that ? Why do you ask ? U چطور مگه ؟
I don't know what to do with that. U من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
Please give me this one . U این یکی را لطفا" بدهید
thank tou for that book U خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Please give me four more. U چهار تای دیگر به من بدهید
Keep moving! U ادامه بده [بدهید ] به راه!
Press the elevator button. U تکمه آسانسور رافشار بدهید
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
in what manner U چطور بچه طریق
How do you say ... in German? U چطور به آلمانی بگیم ... ؟
How did it turn out? U [قضیه] چطور تمام شد؟
How goes it? U زندگی چطور میگذرد؟
How do I get to this place / this address? U چطور می تونم به ... بروم؟
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
what about <idiom> U چطور(درمورد چیزی)
I must make a special note of that. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
Two coffees please . U لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Please give the other foot . لنگه دیگه این کفش را بدهید.
Can you give me a heads up? <idiom> آیا میتوانید قبلش به من خبر بدهید؟
Can you give me an estimate? U ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
Can you give me the key, please? U لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
Can you lend me ... آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
How are you doing?How are you getting along? U کار وبارها چطور است ؟
What do I care? U چطور این مسئولیت من است؟
Can you get it repaired? U آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen U تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
please reply U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
repondez s'il vous plait [RSVP] U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
Tell me how you escaped? U بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
How come we dont see you more pften? U چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
Tell me hpw you escaped. U برایم بگه چطور فرار کردی
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
i know how to do it U میدانم چطور باید اینکار را کرد
How dare you say that? U چطور جرات میکنی اینو بگی؟
How did this half hour unfold? U این نیم ساعت چطور پیش رفت؟
How does he [she] tick? U او [مرد ] [زن] چطور [از نظر روانی] عمل میکند؟
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
midnight U فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
Could we have a plate for the child? U آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
initiation U شروع کار شروع
how much do i owe you U چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
whats' up U در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
remarks U توضیح
remark U توضیح
explanations U توضیح
remarked U توضیح
remarking U توضیح
comment U توضیح
explication U توضیح
treatises U توضیح
paraphrasing U توضیح
paraphrases U توضیح
paraphrased U توضیح
paraphrase U توضیح
elucidation U توضیح
commented U توضیح
commenting U توضیح
treatise U توضیح
clarification U توضیح
illustrations U توضیح
illustration U توضیح
explanation U توضیح
fables U داستان
conte U داستان
tales U داستان
marchen U داستان
fable U داستان
novella U داستان
tale U داستان
story U داستان
apologue U داستان
anecdotage U داستان
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
explian U توضیح دادن
step up <idiom> U توضیح گرفتن
unaccountably U توضیح ناپذیر
unaccountable U توضیح ناپذیر
point out <idiom> U توضیح دادن
get across <idiom> U توضیح دادن
apodeictic U قابل توضیح
apodictic U قابل توضیح
explicator U توضیح دهنده
state U توضیح دادن
inexplicability U توضیح ناپذیری
illustrate U توضیح دادن
explanatorily U منباب توضیح
illustrative U توضیح دهنده
epexegetically U منباب توضیح
expositor U توضیح دهنده
epexegetically U برای توضیح
elucidator U توضیح دهنده
illustrators U توضیح دهنده
illustrator U توضیح دهنده
illustrating U توضیح دادن
illustrates U توضیح دادن
state- U توضیح دادن
stated U توضیح دادن
clearest U توضیح دادن
defect description U توضیح خرابی
description of error U توضیح خرابی
to offer an explanation U توضیح دادن
error description U توضیح خرابی
description of error U توضیح اشکال
fault description U توضیح خرابی
defect description U توضیح مشکل
description of error U توضیح مشکل
error description U توضیح مشکل
fault description U توضیح مشکل
defect description U توضیح عیب
description of error U توضیح عیب
fault description U توضیح اشکال
error description U توضیح اشکال
defect description U توضیح اشکال
clearer U توضیح دادن
clear U توضیح دادن
clears U توضیح دادن
statement U شرح توضیح
accountable [explicable] <adj.> U قابل توضیح
statements U شرح توضیح
comprehensible <adj.> U قابل توضیح
reasonable [comprehensible] <adj.> U قابل توضیح
understandable <adj.> U قابل توضیح
explicable <adj.> U قابل توضیح
superscription U توضیح ادرس
error description U توضیح عیب
fault description U توضیح عیب
exponible U توضیح بردار
explained U توضیح دادن
accountable U قابل توضیح
explicable U قابل توضیح
song and dance U توضیح واضحات
song and dance U توضیح زاید
account for U توضیح دادن
stating U توضیح دادن
states U توضیح دادن
Recent search history Forum search
2New Format
2مهرآسا
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
3تولدت مبارک
1حال شما چطور است
1how do I look?
1How dare you sniff at me just because I'm poor?
1I am good with figures,how about you?
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com